آه ازاین درد که جز مرگ منش درمان نیست ............
این همه رنج کشیدیم و نمیدانستیم ....
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست ......
آنچنان شوق این خاک بلاکش که دگر ...
انتظار مددی از کرم باران نیست ....
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت ...
ان خطارا به حقیقت کم از این تاوان نیست ....
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی از اوست ...؟
گر بگویم که تو در خون منی ..بهتان نیست ....
رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید ....
علت ان است که بیمارو طبیب انسان نیست ....
ϰ-†нêmê§ |